شارژر

صبح شده . بلند شو . ببین اصلا کجای کاری کچل . ببین صدای ناصر عبدالهی است یا تام ویتس . ببین چند واحد مانده تا خبر دار تا به چپ چپ .به چند تا آدم می توانی دلت را خوش کنی که مثلا بعد از دو سال وقتی آمدی حالا یا پیرتر یا همان گهی که هستی می شناسندت . آخه آدم نا حسابی اصلا فکر کرده ای با چه زبانی می توانی بگویی از دانشگاه اخراج شده ای . ببین دستهات وقتی می گیریشان بالا برای حاضری توی کلاسی که هیچ وقت تویش نبوده ای میلرزند اصلا یا نه . باباجان یک اخراج دوباره بعد از یک سال که این همه غصه ندارد جان عمه ات .

صبح شده ؟ بلند شم ؟ من اینجام . آقا ببخشید سربازی از کدوم طرف می رن ؟ داداش می شه منو برسونی هفتاد و دو تن ؟ دانشگاه ؟  نه . امروز گفتن اخراجم . بازگشت ؟ همش بازیه .مصطفی ! میثم ! حمید ! کافه پیاده رو کجاس ؟ کی بود ؟ مامان خیسمه... آقا ببخشید تا کی باید کلاغ پر برم ؟ دارم خاموش می شم حاجی . جناب ! اینجا شارژر ندارن ؟... عسل داداش ! یه نقاشی بکش واسه تو راهم .  اخخخخخخخراااااااااااااااااااج .

داریم می ریم آتیش بازی, هی هی !!!

یک روز از خواب پا می شی میبینی هوس آتیش بازی کردی و سیب زمینی رو آتیش . بعدش احساس خوبی داری چون می دونی حتما دو سه نفری هستن که پاین . بعدش بهشون زنگ می زنی قرار می ذاری میای آپ می کنی بعدشم پا می شی می ری آتیش بازی . بای بای

میگم کهههههههههههه

یه بوهایی هم می اومد که معلوم نبود از کجا و از چی بلند می شه . ولی نزدیک بود و تازه . گفتم شاید اگر نگاه کنم شاید چیزی پیدا بشه . به سر های بچه ها نگاه کردم . بخار از سر می سن بلند شده بود . ماما گفت " بگیم بیاد " گفتم باشه . وقتی اومد دیگه بخار پیدا نبود . به ماما گفتم "گفتم که مال کلاغای پارکه . ببین چه بویی هم می ده... " که یهو سرم داغ شد و خیس . سر ماما هم همینطور فکر می کنم . ما خسته نمی شیم از هم . بقیه از ما ولی می شن . نه ؟!؟

چند شنبه چندم کی

دوشنبه می آد . گفته تنها نه ، ولی تنهایی می شینه که بشنوه . چن سال پیش همین روزا عکسش رو از آلبوم در آورده بودم و صاف گذاشته بودم کف دستش . خجالت کشیده بود و یه لیمو شیرین پوست گرفته بود:

" تا تلخ نشده بخورش پسر خاله "

تا تلخ شده بود و دست من مونده بود تو حنایی که رنگ دست اون نبود . حالا دوشنبه می شه چند شنبه چندم نمی دونم . فقط خدا کنه بابا یادش نره لیمو بگیره . چند ساله سرما خوردم . تا تلخ نشده می خورمش به خدا ...

 آآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآخ

من با تو تنها نیستم

            هیچکس با هیچکس تنها نیست...

 

شکلات

خیلی غصه خوردیم آقای روابط عمومی اسبق . خیلی آمدیم سر قرار و شما نبودی آقای روابط عمومی اسبق . خیلی خواستیم با هم راه بیاییم و شما نیامدی آقای روابط عمومی اسبق . شما و چند نفر دیگر انگار خیلی خوشحال می شوید جلسات هفتگی نمایشنامه خوانی دورشهر که توی خانه تشکل ها برگزار می شودءدیگر نشود . ولی گروه هنر های نمایشی "دورشهر" فقط و فقط بخاطر مخاطبینش این هفته و هفته های بعد نمایشنامه خوانی و اجراهای صحنه ای را با قدرت و تلاش بیشتر ادامه خواهد داد .

گروه " دورشهر " این هفته در دو روزءتئاتر«کسی صدای سکسکه ام را ساکت نیست»به نویسندگی و کارگردانی هانی عبدالمجید را بروی صحنه خواهد برد . اجرای اول:چهار شنبهء۲۰ آذرءکافی شاپ شکلاتءروبروی بوستان علوی . اجرای دوم:پنج شنبهء ۲۱ آذرءخانه تشکل های غیر دولتیءروبروی دبیرستان امام صادق . هر دو جلسه از ساعت ۵ تا ۶ بعد از ظهر می باشد .

با چشمان تو مرا به الماس ستاره ها نیازی نیست,با آسمان بگو

با چشمان تو مرا به الماس ستاره ها نیازی نیست

با آسمان بگو...

آلزایمر آلزایمر آلزایمر

نمی دانم چرا یادمان نمی رود گاز فندکمان را پر کنیم یا اینکه از که چه می خواهیم.من امروز یادم افتاد به تقویم اتاقم نگاه کنم.اتاق من توی مهر ماه مانده است و من دارم پیر می شوم.ما داریم پیر می شویم.توی اتاقمان.توی دورشهر.توی خودمان داریم می ریزیم و پیر می شویم و می میریم.

شاید

شاید 

اونجوق دلم

پشت پنجره

     پای حرفم ایستاده ام

                                 و

                         کوچه را نگاه می کنم

پیدایت نمی شود....