شارژر
صبح شده . بلند شو . ببین اصلا کجای کاری کچل . ببین صدای ناصر عبدالهی است یا تام ویتس . ببین چند واحد مانده تا خبر دار تا به چپ چپ .به چند تا آدم می توانی دلت را خوش کنی که مثلا بعد از دو سال وقتی آمدی حالا یا پیرتر یا همان گهی که هستی می شناسندت . آخه آدم نا حسابی اصلا فکر کرده ای با چه زبانی می توانی بگویی از دانشگاه اخراج شده ای . ببین دستهات وقتی می گیریشان بالا برای حاضری توی کلاسی که هیچ وقت تویش نبوده ای میلرزند اصلا یا نه . باباجان یک اخراج دوباره بعد از یک سال که این همه غصه ندارد جان عمه ات .
صبح شده ؟ بلند شم ؟ من اینجام . آقا ببخشید سربازی از کدوم طرف می رن ؟ داداش می شه منو برسونی هفتاد و دو تن ؟ دانشگاه ؟ نه . امروز گفتن اخراجم . بازگشت ؟ همش بازیه .مصطفی ! میثم ! حمید ! کافه پیاده رو کجاس ؟ کی بود ؟ مامان خیسمه... آقا ببخشید تا کی باید کلاغ پر برم ؟ دارم خاموش می شم حاجی . جناب ! اینجا شارژر ندارن ؟... عسل داداش ! یه نقاشی بکش واسه تو راهم . اخخخخخخخراااااااااااااااااااج .