کتاب پاییز

خاك خاك خاك خاك پذيرنده ، زن !!


دختره ي لاشي دستشو كرده بود تو شورتش . خجالتم نمي كشيد . در اتاقم نبسته بود كه ما ببينيمش لابد . با گوشيم ور مي رف . خاك بر سرش كنن .بهش گفتم بچه ت چن ساله شه ؟ پرو پرو جلوم وايساد گف هش ساله شه توله سگ . بعدشم غش غش خنديد . خيلي خوش كونه ، شورت توريم مي پوشه گند. يني يكي نيس بهش بگه بابات خوب ننه ت خوب ، آخه دختره ي جنده ! دوس پسر داشتنت چي بود . مگه شوهرش چي كم داره ؟ خدام آخه خرما رو دهن خر مي ذاره . حيف اون قد و بالا نيس افتاده گير اين هرجايي پتياره ؟ نديدي چجوري براش مي ميره . اون دفه بلند بلند داش پشت اون گوشي فكسسني ش مي گف از چه طعمي ش خوشم مياد . فك كنم ديگه روش نشد بگه خار دارشو مي خواد يا تنگ كننده شو . كي مي تونه اين آشغالو سير كنه . نمي دونم به خدا . ديروز بهم زنگ زد گف بريم ببينيمش . گفتم كيو . دوس پسرشو مي گف دختره ي كثافت . بهش گفتم وا ! نه ! اگه شوهرم بفهمه تيكه پارم مي كنه . مي دونم كجا رف باهاش . به خدا دلم واسه اون شوهر دسته گل ش كباب مي شه . خاك بر سر نمي فهمه چه جواهري داره كه . مي ره رد اين فيدنس پفكيا . بهش گفتم آخه چي دارن مگه ؟ گف نمي دونم . هر هر خنديد . تو دلم گفتم كوفت زهر مار . دختره ي خوش شانس كثافت...

نون ِ گرگ

 

گفتم آها آقازاده شمایی پس ؟! آقاتون کجان ؟ چشمهاش را درشت کرد و گردن کشید طرف من . براق شد طرف من . دست بلند کردم که بزنی ، خوردی . دست کرد توی جیبش چند تا اسکناس تا نخورده ریخت رو میز . گفتم حاجی اگه ریش داشت از روز پیش داشت . جمع کن برو صدقه تو یه جای دیگه حروم کن . گلوی ما بریده س . سر پایین انداخت . گفتم واسه سگای آقات گربه شو نه اینجا که گرگ جلوت وایساده . بردار چندرقازتو بزن به چاک . عرق نشس به گرده ش . کمر خیسوند . گفت آقام گفته بیام این پولارو بدم به شما... . نذاشتم گه اضافه بمونه تو گلوش . گفتم داده پولو بدی به ما که  اون مادر هرجاییتو سیراب کنیم جای آقات؟ که اون دریده چاکو بگیریمش تو مشت که آقا بگرده تو خیابونا مثه داروغه یه لنگه پا مالیات خون سگ بگیره از مردم ؟ که آقات ریششو خزاب کنه بشینه دم مسجد صلوات بفرسته به مسلمونی خودشو هفت جد و آباد ننه ت؟ دست گذاشتم رو صورت آقازاده گفتم خیس نکن شلوارو . بردار نجسی رو از رو میز . نه اسم منو بیار پیش بد دهنی اون نه دیگه ریخت تو و باباتو ببینم . دم دری که برگشت دست بلند کنه که یعنی خداحافظ ، از دهنش پرید که من پسرش نیستم . داد زدم که منم نیستم . نیشو باز کرد تا بنا گوشو زد به کوچه بغلی و گم شد . حالام بی حرف پیش شمام اگه اومدی نون بی پدر مادری و نون از دست صغیر و فقیر گرفته بذاری تو دومن ما ، پاشو اون دست به ریشو اون دست به خایه ت رو بکن تو جیبتو بزن به چاک از این چاردیواری بی قراری. گرگ نشسته جلوت...