دوشنبه می آد . گفته تنها نه ، ولی تنهایی می شینه که بشنوه . چن سال پیش همین روزا عکسش رو از آلبوم در آورده بودم و صاف گذاشته بودم کف دستش . خجالت کشیده بود و یه لیمو شیرین پوست گرفته بود:

" تا تلخ نشده بخورش پسر خاله "

تا تلخ شده بود و دست من مونده بود تو حنایی که رنگ دست اون نبود . حالا دوشنبه می شه چند شنبه چندم نمی دونم . فقط خدا کنه بابا یادش نره لیمو بگیره . چند ساله سرما خوردم . تا تلخ نشده می خورمش به خدا ...

 آآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآخ

من با تو تنها نیستم

            هیچکس با هیچکس تنها نیست...